امید بحران جنگ

ساخت وبلاگ

این روزا خیلی سخت و پراسترس میگذره برام ، علی رغم این همه استرسی که در وجودم نهان شده و باعث سوزش شبانه در معده و ورم انگشتان و هرزگاهی بی حسی درشون شده با اینحال سعی کردم امیدبخش عزیزانم در دنیای مجازی اینستاگرم باشم نمیدونم چرا شاید چون خیلی دوسشون دارم چون معنی از دست دادن و رفتن رو به خوبی درک میکنم و چشیدم ، این روزها با وجود گذاشتن استوری های امیدبخش و پرانرژی و گفتگوهای طولانی با افرادی که حال خوشی ندارن و وجودشون پر از غم و لبهاشون بی لبخنده ، ولی پشت صحنه ی تمام این ها برای من اشک ریختن و غمه ، حالا همین آدما منو متهم کردن به بیخیالی ، به اینکه تو داری راهی رو میری که دولت میخواد تو نباید لبخند به لب داشته باشی تو باید بجنگی ، من متهم شدن به بد بودن و این شروع قصه ی زندگی من نیست ....

کاش میتونستم بگم من اگه بیخیال بودم الان حال جسمی و روحیم این نبود شبا درست میخوابیدم ، اهااای آدمایی که نادرست قضاوت میکنید من همون ادمی ام که سال ۸۸ با اتفاقات فجیع رخ داده قسم خوردم برای حفظ کشورم پای صندوق رای نخواهم رفت ولی شماها همه فراموشکارید رفتید و به قول خودتون خواستید نجات بدید تمام اتفاقات رو فراموش کردید و باعث پر پر شدن انبوهی از مردم سرزمینم ، اینا داغ بزرگی بر دلم هستن که هیچ گاه تحت هیچ شرایطی فراموش نمیشن و من الان در این شرایط بحران برای اندک زمانی تمام قربانیان را در گوشه ای از دلم گذاشتم و بتونم امیدبخشی در این بحران باشم تا به سلامت بگذرونیم جامعه ی ما نیازمند افراد سالمه نه افسرده غمگین نالان بی هدف 

میجنگم ولی همراه با امید و تویی که منو متهم کردی رو دوست دارم ....

 

تو......
ما را در سایت تو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shadi1365 بازدید : 62 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 23:30