تو کجایی,؟
گاهی خودت را نشان بده!
گاهی!
هرازگاهی در دل تنگ ما هبوط کن!
و در پاسخ نالههای «تو کجایی,؟»
متکبرانه مپرس:
«اولم تومن؟!»
بگذار سهم ما از ایمان،
تجربه «ما» باشد؛
نه روایتهای سینه به سینه تجربهگران شورمند!
تو کجایی,؟
اگر پدر ایمان، که روزی پسرش را به مسلخ اراده تو برد، روز دیگری نالید:
«رب ارنی!»؛
پس حق ما بندگان کوتاهقامت بلاتکلیف در مطالبه دلیلی برای حضور تو، محفوظ است!
تو کجایی,؟
گاهی در دل هبوط کن!
گاهی به ما نگاه کن!
ما آستانهنشینانی که نه اطمینان پیرزنان نیشابور در دل داریم و نه تلخی خیام و نه شور مولانا...با این حال، دمی...دمی بازنماندیم از تکرار این پرسش ازلی که «تو کجایی,؟»
اگر پدر ایمان، گاهی دلیل لازم داشت برای آنکه دلش آرام بگیرد؛ ما نیز از خوان «ولکن لیطمئن قلبی» ، سهمی داریم!
تو کجایی,؟!
گاهی در دل هبوط کن؛
که تپش تو در دل دیگران، ما را کفایت نیست؛
این دل...دل ما، دل من...ناله دیگری دارد!
« بلی...ولکن لیطمئن قلبی!»
* «واذ قال ابراهیم:
رب ارنی کیف تحیی الموتی؟
قال: اولم تومن؟
قال: بلی! ولکن...لیطمئن قلبی!...»
و چون ابراهیم گفت:
خدایا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده خواهی کرد؟
خدا گفت: ایمان نداری؟
گفت: آری ...دارم...ولیکن....ولیکن...ولیکن....میخواهم دلم آرام بگیرد!»
بقره، ۲۶۰
#آیه_ناب
#نیایش
تو......
برچسب : نویسنده : shadi1365 بازدید : 86